هری ترومن، رئیس جمهور ایالات متحده آمریکا، در ۱۹۴۵. م (۱۳۲۷ ش)، در ذیل اصل ۴، دستورالعمل اجرای برنامههای توسعه را برای کشورهای توسعه نیافته توسط بلوک غرب و آمریکا مطرح کرد و از همین سال، اولین برنامه عمرانی (توسعه) در دولت پهلوی دوم در ایران در دستور کار قرار گرفت.
برنامههای اول و دوم به دلیل وجود موانع سنتی، تاریخی و ساختاری در جامعه ایران، با ناکامی همراه بود و با مطالعات گسترده غربیها برای رفع این موانع، برنامه سوم (۱۳۴۱)، با شدت بیشتری آغاز شد. در یادداشت مربوط به نهاد علم در مشهد، اشاره خواهم کرد که از قضا، رشتههای علوم اجتماعی و اقتصادی و سیاسی در مشهد نیز تقریبا در همین دوره و با تأکید بر موضوع توسعه شکل گرفتند و حتی تا امروز ادامه دارند.
مطابق گزارش پژوهشگران دانشگاه هاروارد به مسئولیت تاس. اچ مک لئود، در جریان اجرای برنامههای اول تا سوم در ایران، یکی از موانع بسط توسعه سرمایه داری در ایران، دین، باورها و بافتهای دینی بوده است. به همین جهت، پیگیری توسعه در شهری مثل مشهد، اولا باید با گسست رابطه تنگاتنگ و دیرینه «زندگی» مردم با هویت دینی و ثانیا شکل دادن به شهری جدید در حاشیه بافت قدیمی مشهد پیگیری میشد. به همین دلیل، اولا در استمرار مدرنیزاسیون دوره پهلوی اول، بافت دینی پیرامون حرم مطهر امام رضا (ع)، با کشیدن دیوار میدان حضرتی، از زندگی شهری دچارگسست بیشتری شد و ثانیا سمت غرب مشهد، هدفِ ایجاد زیرساختهای توسعه مدرن شهری قرار گرفت.
«مشهد نو»، در گسست از مشهد سنتی و البته در حاشیه آن، شکل میگرفت و توسعه مییافت. بافتهای سنتی دارالعلم، دارالشفا و دارالتجاره که همگی در همجواری و پیوند با اماکن قدسی حرم و مسجد شکل میگرفتند، به صورت گسسته و منفک شده مدرسه و دانشگاه، بیمارستان، پاساژ و پارک و نظایر آن ها، ولو با داشتن یک نمازخانه کوچک در حال شکل گیری و گسترش بود. بی جهت نبود که وقتی مسجد از کارکرد اجتماعی و فرهنگی اش تخلیه شد، در دهه ۷۰، انبوهی از مساجد بافت پیرامون حرم مطهر تخریب شد.
با این حال توسعه سرمایه داری در غرب که مبتنی بر ایده ترقی تاریخی و نفی هرچه بیشتر سنت دینی شکل گرفته است، هر چند در نقطه آغاز، دست به ایجاد جهانی موازی میزند، اما به تدریج جهان موازی دینی و سنتی خود را نیز تخریب کرده و تاریخِ آن را مطابق با نگاه خود بازخوانی میکند. به همین علت، در آغاز، «مشهد نو» در حاشیه مشهد سنتی شکل گرفت، اما به تدریج آن را در ذیل خود بازخوانی میکرد؛ گویی، تاریخ مشهد سنتی نیز بایستی در سایه تاریخ مشهد نو بازخوانی میشد.
باوجود اینکه وقوع انقلاب اسلامی چالش بنیادینی در اجرای برنامههای توسعه سرمایه داری رقم زد، اما با آغاز دهه ۷۰ شمسی و اجرایِ تعدیل شده برنامههای توسعه سرمایه داری توسط دولت پنجم و ششم، مشهدِ نو، دوباره رونق یافت، با این تفاوت که بازخوانیِ مشهد دینی و سنتی در ذیل پروژه توسعه سرمایه داری، بیشتر مدنظر قرار گرفت.
در این دهه و دهههای بعد، همه تصمیمات درباره مشهد، حتی تصمیمات درباره مشهد سنتی و دینی، در مشهدِ نو و ذیل منطق اسلام مالی شده توسعه سرمایه داری گرفته میشد. اصلا تا حرفی در «مشهد نو» زده نمیشد، تأثیری در تصمیم گیری درباره مشهد نداشت؛ همه باید به «مشهدِ نو» میآمدند تا در مشهد، به رسمیت شناخته میشدند. از این منظر است که میتوان دریافت چرا تخریب بافت سنتی و تاریخی پیرامون حرم امام رضا (ع)، در این دوره راحتتر از دوره پهلوی توجیه یافت.